۲۱۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۸

ای راحت جان از نفس روح فزایت
دارد نگه از چشم بداندیش خدایت

درمان طلبان از تو دوا جسته ولیکن
من سوخته دل ساخته با درد و بلایت

چون هست وفا شیوه ی عشاق بلاکش
جانا چه کنم گر نکشم بار جفایت

هر کس طلبیده ز تو کامی و مرادی
کام دل سودا زده ی ماست رضایت

هر لحظه تو یار دگری گر چه گزیدی
ما هیچ کسی را نگزیدیم به جایت

سر در قدمت باختمی وقت قدومت
گر زانکه سری داشتمی لایق پایت

گفتار حسین ای صنم شوخ خوش آید
از پسته ی شکر شکن نغمه سرایت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.