۱۹۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۵

نفخه ی سنبل گلچهره ی من می آید
یا نسیم سحر از سوی چمن می آید

به سوی بلبل بی وصل و نوا فصل بهار
نفخات گل صد برگ سمن می آید

می رسد یوسف گمگشته ی یعقوب حزین
یا مگر جان گرامی به بدن می آید

دل دیوانه ام از بند بلا یافت نجات
که ملک خوی پری چهره ی من می آید

آب شد لعل و در از رشک حدیثم که مرا
نام دندان و لب او به دهن می آید

دارد آن ترک خطا قصد شکست دل ما
که بدان طره ی پرچین و شکن می آید

یارب این چهر عرق کرده دلارام من است
یا مه چهارده امشب بر من می آید

در هوای شکر کبک خرامی چه عجب
باز اگر طوطی طبعم به سخن بازآید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.