۲۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۶

نگار سرو قد گلعذار من آمد
قرار جان و دل بیقرار من آمد

مرا ز طعنه ی خلق و ز جور دور فلک
چه غم کنون که بت غمگسار من آمد

مهی که از بر من رفته بود چندی وقت
ز سیر چرخ کنون بر کنار من آمد

سزد که بیش ننالم ز ریش نیش جفا
کنون که مرهم جان فکار من آمد

چه احتیاج مرا بعد از این به سرو و چمن
کنون که سرو قد گلعذار من آمد

هزار شکر که بار دگر بر غم حسود
مراد خاطر امیدوار من آمد

رسید یار و حسین شکسته میگوید
چه غم ز دشمنم اکنون که یار من آمد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.