هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد فراق و ناکامی در عشق مینالد. او از معشوقی میگوید که با وجود وعدههایش، به درد دلش رسیدگی نکرد و در نهایت او را رها کرد. شاعر از بیوفایی معشوق و بیتوجهی او به احساساتش شکایت دارد و خود را در برابر شاه ملک حسن و جمال، گدایی بیچاره میداند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و غمانگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی قدیمی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد.
شمارهٔ ۹۲
دلبر برفت و درد دلم را دوا نکرد
آن شوخ بین که بر من مسکین چه ها نکرد
زان نور چشم، چشم وفا داشتم دریغ
کز عین مردمی نظری سوی ما نکرد
گفتم هزار حاجت جانم روا کند
ناگه روانه گشت و یکی را دوا نکرد
خون دل شکسته ی من بی بهانه ریخت
واندیشه نیز از دیت خون بها نکرد
اینم ز هجر صعب تر آمد که آن صنم
وقت رحیل یاد من مبتلا نکرد
او شاه ملک حسن و جمالست و من گدا
از شه غریب نیست که یاد گدا نکرد
مهر و وفا مجوی حسین از مهی که او
با هیچ کس چو عمر گرامی وفا نکرد
آن شوخ بین که بر من مسکین چه ها نکرد
زان نور چشم، چشم وفا داشتم دریغ
کز عین مردمی نظری سوی ما نکرد
گفتم هزار حاجت جانم روا کند
ناگه روانه گشت و یکی را دوا نکرد
خون دل شکسته ی من بی بهانه ریخت
واندیشه نیز از دیت خون بها نکرد
اینم ز هجر صعب تر آمد که آن صنم
وقت رحیل یاد من مبتلا نکرد
او شاه ملک حسن و جمالست و من گدا
از شه غریب نیست که یاد گدا نکرد
مهر و وفا مجوی حسین از مهی که او
با هیچ کس چو عمر گرامی وفا نکرد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.