۲۱۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۶

چون شب و روز مرا از تو عنایت باشد
من و ترک غم عشق این چه حکایت باشد

چون ز سر تا به قدم لطفی و جانی و کرم
حاش لله که مرا از تو شکایت باشد

طالب وصل نیم بنده ی فرمان توام
بنده را بندگی شاه کفایت باشد

فتنه آموخت بدآموز ولی معلوم است
کآخر فتنه ی او تا به چه غایت باشد

عالمی گر شودم دشمن از آن باکی نیست
گرم از لطف تو ای دوست حمایت باشد

حال ملک دل من چیست تو هم میدانی
زانکه شه با خبر از حال ولایت باشد

آن کریمی که تو از غایت لطف و کرمت
پیش تو ذکر گنه نیز جنایت باشد

اگر از مصحف حسنت ورقی شرح دهم
سوره ی یوسف از آن یک دو سه آیت باشد

مونس جان حسین است جفا و ستمت
که ز تو جور و جفا لطف و عنایت باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.