۲۰۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۷

دوش از جمال دوست شبم روز گشته بود
کان آفتاب شمع شب افروز گشته بود

اقبال بود هم نفس و بخت گشته ی یار
یاری دهنده ی طالع فیروز گشته بود

در هر طرف شکفته گلی سرو قامتی
در ماه دی ببین که چه نوروز گشته بود

پروانه داشت شمع من از من ولیک دوش
بر حال من نگر که چه دلسوز گشته بود

مه را قران مشتری و آفتاب من
با من قرین برغم بدآموز گشته بود

آن ماه چارده جگر پاره ی مرا
دوش از خدنگ غمزه جگردوز گشته بود

اندوخت شادی همه عالم حسین دوش
زین پیشتر اگرچه غم اندوز گشته بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.