۲۱۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۹

دل همیشه تکیه بر فضل الهی می کند
جان گدای او شده است و پادشاهی می کند

هر که از مستی جام عشق ملک جم نخواست
سلطنت از اوج مه تا پشت ماهی می کند

غره ی شاهی مشو درویش این درگاه باش
در حقیقت هر که درویش است شاهی می کند

ای شده مغرور ملک نیمروز آگاه شو
زان اثرهایی که آه صبحگاهی می کند

ما خجالتها بسی داریم لیکن آن کریم
از کمال لطف هر دم عذرخواهی می کند

هر که اندیشد ز خجلتهای هنگام شمار
من عجب دارم که چون میل مناهی می کند

مو سپید و دل سیه گشت از گنه زانرو حسین
آب دیده لعل گون و چهره کاهی می کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.