۱۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۱

هر که را سلطان ما بیچارگی روزی کند
بازش از روی عنایت چاره آموزی کند

شمع در آتش نهد پروانه را وز بهر او
گاه در مجلس بگرید گاه دلسوزی کند

سوی درگاهش نیابد عاشق سرگشته راه
گرنه انوار جمال او قلاووزی کند

هم جراحت زو رسد هم راحت دلها از او
گاه دل را پاره سازد گاه دلدوزی کند

آن کند با جان مشتاقان نسیم وصل او
کاندر اطراف حدایق باد نوروزی کند

گو میفروز آسمان هرگز چراغ صبح را
ماه من چون چهره بگشاید شب افروزی کند

گر حسین از طلعت دیدار یابد بهره ای
طالع او بر فلک پیوسته فیروزی کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.