۱۷۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۲

عاشقان چون با خیال یار خود پرداختند
خلوت دل را ز غیر دوست خالی ساختند

هر دم از نور تجلی چهره ها افروختند
در سعادت بر سر عالم علم افراختند

تا ز اکسیر سعادت مس خود را زر کنند
نقد دل در بوته ی سودای او بگداختند

از جمال دوست ناگه عید اکبر یافته
تیغ قربان بر سر نفس بهیمی آختند

حال این آشفتگان درد را از ما بپرس
کاندرین گوشه به ذکر دوست چون پرداختند

گه چو عود از آتش هجر عزیزان سوختند
گه چو نی با شکر لبهای جانان ساختند

منزل ادنای ایشان قاب قوسین آمده
اسب همت را چو در میدان وحدت تاختند

چون دل پردرد ایشان تختگاه عشق شد
رخت غیر از گوشه ی خاطر برون انداختند

نقد جان اندر قمارستان وحدت ای حسین
با حریف نرد درد عاشقی درباختند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.