هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از حسین، بیانگر درد و رنج عشق نافرجام و یکطرفه است. شاعر از عشق بی‌پاسخ و جفای معشوق شکایت دارد و احساس می‌کند در دام غم عشق گرفتار شده است. او از نگاه کردن به دیگران عاجز است، حتی اگر معشوقش هر لحظه به دنبال یار دیگری باشد. شاعر از ستم‌های معشوق می‌نالد و آرزو می‌کند که کاش دلش را می‌خرید. او احساس می‌کند که جانش در حال تمام شدن است و طبیب دلش نیز همدم بیمار دیگری شده است. در پایان، شاعر از مستی و خمار ناشی از نگاه معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که هیچ باده‌ای نمی‌تواند این خمار را از بین ببرد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل موضوعات عاشقانه پیچیده و احساسات شدید است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

شمارهٔ ۱۱۲

چشم عاشق کش او کشت مرا بار دگر
گوئیا نیست بجز قصد منش کار دگر

بسته دام غم عشق بسی هست ولیک
همچو من نیست در این دام گرفتار دگر

من نیارم که کنم در رخ اغیار نظر
گر چه یارم طلبد هر نفسی یار دگر

گر بهیچم شمرد مشتری ماه خصال
نبرم رخت دل و جان بخریدار دگر

مگر از لطف دلم را بخرد ورنه چه قدر
کاسه قدر مرا بر سر بازار دگر

آه کز جان ستمکش نفسی بیش نماند
وان طبیب دل و جان همدم بیمار دگر

ای دل آزار جفاکار چه باشد که نهی
بر جراحات دلم مرهم آزار دگر

خانمان ما و سیه چشم بلاجوی مرا
که کند بی رخ تو رغبت دیدار دگر

شد چنان مست از آن نرگس خمار حسین
که خمارش نبرد باده خمار دگر
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.