هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق یار خود می‌گوید و حالات روحی و عاطفی خود را در نبود معشوق توصیف می‌کند. او از درد فراق، اشک‌های بی‌پایان، و سوز دل خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که بدون معشوق، زندگی برایش همچون مرگ است. شاعر همچنین تأکید می‌کند که حاضر است همه چیز، از جمله عقل، دل، دین، مال، تن و جان را فدای معشوق کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۲۳

دیوانه گشتم بی آن پریوش
دارم چو زلفش حالی مشوش

از اشک دیده وز سوز سینه
خشتست بالین خاکست مفرش

بی نقش رویت رخسار زردم
از اشک گلگون گشته منقش

دور از تو گوئی ای نور دیده
گاهی در آبم گاهی در آتش

تا کی گذارم ای مونس جان
بی تو حیاتی چون مرگ ناخوش

در کوی محنت دل گشته قربان
تیر غمت را جان گشته ترکش

عقل و دل و دین مال و تن و جان
بی تو نخواهم پیوند این شش

عاشق نخواهد جز درد دردت
گر رند خواهد صهبای بی غش

چشم حسین از نقش خیالت
مانند جنت باغی است دلکش
وزن: مستفعلن فع مستفعلن فع (متقارب مثمن اثلم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.