هوش مصنوعی: این شعر از عاشقانه‌های کلاسیک فارسی است که در آن شاعر از درد هجران و عشق نافرجام می‌گوید. او از معشوق ستمگر خود شکایت می‌کند که از حال دل بی‌قرارش بی‌خبر است. شاعر اظهار می‌کند که حتی از مرگ نیز نمی‌ترسد و قربانی شدن در راه معشوق را مذهب و کیش خود می‌داند. او از غمزه‌های معشوق که مانند تیر بر دلش می‌نشیند سخن می‌گوید و وفاداری خود را به معشوق بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۱۲۴

ای ستمگر که نداری خبر از بیدل خویش
ز آتش هجر مسوزان دل ریشم زین بیش

از هلاک چو منی کی بود اندیشه تو را
پادشا را چه تفاوت ز هلاک درویش

من نگویم که دوای دل ریشم فرمای
راضیم گر بزنی زخم دگر بر دل ریش

نیست در وصل تو ما را هوس روضه و حور
نیست در عشق تو ما را سر بیگانه و خویش

دیگران را اگر از تیر بلا بیمی هست
هست در کوی تو قربان شدنم مذهب و کیش

ناوک غمزه ی تو آنچه کند بر دل من
تیغ قصاب ستمگر نکند بر تن میش

آنکه از طره ی مشکین تو بوئی برده ست
عنبر و غالیه بویا عرق گل اندیش

همچو مورم کمر بندگیت بسته هنوز
گرچه صدبار مگس وار براندیم از پیش

گشت چون خانه ی زنبور دل ریش حسین
غمزه ی شهد لبی بس که بر او زد سر نیش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.