۲۱۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۵

در کشتنم ار بود رضایش
کردم سر خویشتن فدایش

گر خون من شکسته ریزد
حاشا که بنالم از جفایش

نادیده رخش چو مردم چشم
کردیم درون دیده جایش

از ناله شدند راست چون نال
عشاق حزین بی نوایش

چون رخ بگشاد بسته دل شد
در چین دو زلف مشکسایش

در شیوه ی دلبریست یکتا
گیسوی معنبر دوتایش

سرگشته به هر دیار گشته
خورشید چو ذره از هوایش

از شاهی دهر عار دارد
آن کو چو حسین شد گدایش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.