۲۱۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۹

عید است و موسم گل و هنگام طرف باغ
لیکن مراست در دل غمگین چو لاله داغ

ساقی اهل عشق فروغی ز باده کو
تا لحظه ای ز هستی خویشم دهد فراغ

با عقل سوی دوست کسی ره نمیبرد
خورشید را بشب نتوان یافت با چراغ

از کوی دوست میرسی ای باد مشگبوی
کز رهگذار تست مرا عنبرین دماغ

در ناله است بلبل و نرگس گشاده چشم
تا کی خرامی ای گل سیراب سوی باغ

دل بی تو سوخت چاره کارش ز کار تست
حاکم توئی و نیست بر این خسته جز بلاغ

شعرت غذای طوطی روح است ای حسین
بشناس قدر طعمه طوطی مده بزاغ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.