هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و دوری از معشوق می‌نالد. او زندگی بدون یار را بی‌معنا می‌داند و از سوختن در آتش دل سخن می‌گوید. همچنین، به ناامیدی از زمانه و آرزوی وصال اشاره می‌کند و تأکید می‌کند که تنها با گذشتن از خود می‌توان به دوست رسید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌های شعری مانند «سوختن چون شمع» یا «داغ درد» نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۳۷

چون تیره گشت روزم بی آن چراغ محفل
بگذار تا بسوزم چون شمع ز آتش دل

بی روی نازنینان از جان چسود ای جان
بی وصل همنشینان از زندگی چه حاصل

سازم بداغ دردش زانروی می نگردد
داغش جدا ز جانم دردش ز سینه زایل

کام دلم زمانه از دست برد بیرون
یارب مباد هرگز کار زمانه حاصل

آن نور هر دو دیده وان راحت دل و جان
از دیده رفت لیکن در دل گزیده منزل

سر قضا چه پرسی زینجاست مست و واله
جان هزار زیرک عقل هزار عاقل

گر وصل دوست جوئی بگذر حسین از خود
ورنه کجا توانی گشتن بدوست واصل
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.