۱۷۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۰

ما که در بادیه ی عشق تو سرگردانیم
کعبه ی کوی تو را قبله ی دل ها دانیم

چشم ما گر همه با ناوک محنت دوزند
دیده بر دوختن از دیده ی تو نتوانیم

کوی تو کعبه و دیدار تو عید اکبر
کیش ما این که در آن عید تو را قربانیم

عوض کوی تو گر روضه ی رضوان بدهند
هم به خاک سر کوی تو که ما نستانیم

داغ ها بر جگر ماست چو لاله لیکن
به نسیمی ز وصال تو گل خندانیم

ما گدای در یاریم ولیکن چو حسین
اندر اقلیم وفاداری او سلطانیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.