۱۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۴

بوئی ز گلستان تو ما چون بشنیدیم
از خود برمیدیم و بدان سوی دویدیم

از بال و پر خویش چو کردیم تبرا
با بال و پر عشق در آن راه پریدیم

عمری چو در آن بادیه سرگشته بگشتیم
آخر به حریم حرم وصل رسیدیم

ای وای که چون حلقه بر آن در بنشستیم
وز صدر سرا بانگ درآئی نشنیدیم

چون بار ندادند و دری هم نگشادند
فریاد و فغان از دل آشفته کشیدیم

گفتند حسین از چه فغان است و خروش ست
ما خلوت خاص از پی هرکس نگزیدیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.