هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر عشق عمیق و بی‌قید و شرط شاعر به معشوق است. شاعر از مستی عشق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که حتی پس از مرگ نیز عشق او باقی خواهد ماند. او از هرگونه فکر بهشت و دوزخ فارغ است و تنها به عشق معشوق می‌اندیشد. شاعر تأکید می‌کند که هیچ کس جز معشوق را نمی‌شناسد و حاضر است جان و دل خود را فدای او کند. در پایان، شاعر اشاره می‌کند که اسرار عشق را می‌داند اما به دلیل عدم وجود محرم، نمی‌تواند آنها را بیان کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مستی عشق و فداکاری ممکن است نیاز به بلوغ فکری برای درک کامل داشته باشند.

شمارهٔ ۱۴۶

ای گشته مست عشقت روز الست جانم
مستی جان بماند روزی که من نمانم

هر ذره ای ز خاکم سرمست عشق باشد
چون ذره ها برآید از خاک استخوانم

فکر بهشت و دوزخ دارند اهل دانش
من مست عشق جانان فارغ ز این و آنم

گفتی به غیر منگر گر طالب حبیبی
والله که در دو گیتی غیر از تو من ندانم

از روی مهربانی ای مه بیا خرامان
تا نقد جان و دل را در پای تو فشانم

چون هیچ کس نشانی با خود نیافت از تو
در جستن نشانت از خویش بی نشانم

اسرار عشق جانان دانم حسین لیکن
چون محرمی ندارم گفتن نمیتوانم
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.