۱۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۸

وقت آنست که ما جانب میخانه شویم
چون پری ساقی ما شد همه دیوانه شویم

جرعه ای چون بچشیدیم ز میخانه ی عشق
عهد و پیمان شکنیم از پی پیمانه شویم

آشنای حرم عشق چو گشتیم کنون
خویش را ترک کنیم از همه بیگانه شویم

مجلس ما چو ز شمع رخ او روشن شد
بال و پر سوخته از عشق چو پروانه شویم

ما که از جام تجلی جمالش مستیم
حاش لله که دگر عاقل و فرزانه شویم

کنج ویران چو بود مخزن گنج شاهی
از پی گنج حقایق همه ویرانه شویم

قطره هاییم جدا گشته ز بحر احدی
غوطه در بحر خوریم و همه دردانه شویم

همچو آیینه ی صافی همه یک رو باشیم
چند دو روی و دو سر همچو سر شانه شویم

حبذا شادی و آن حال که ما همچو حسین
بیخود و مست از آن غمزه ی مستانه شویم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.