هوش مصنوعی: این متن بیانگر عشق و وفاداری شاعر به پادشاه یا معشوق است. شاعر خود را بنده و غلام پادشاه می‌داند و تمام سعادت و اقبال خود را در خدمت به او می‌بیند. او از عشق و سودای معشوق سخن می‌گوید و از مجنون شدن در این راه ابراز خوشحالی می‌کند. شاعر آرزو می‌کند که در آستان معشوق مقیم شود و هرگز از خدمت او دست نکشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۵۵

تو پادشاه و من از بندگان درگاهم
بغیر تو ز تو چیز دگر نمی خواهم

سزد که بر سر عالم علم برافرازم
کز آن زمان که غلام توام شهنشاهم

بسوز آتش سودای تو همی سازم
سمندرم من و این آتش است دلخواهم

اگر چه بیخود و مجنون شدم هزاران شکر
که از لطافت لیلی خویش آگاهم

بر آستان تو چون راستان مقیم شوم
اگر بصدر جلالت نمیدهی راهم

ز خدمتت نروم زانکه از غلامی تست
همه سعادت و اقبال و منصب و جاهم

به پیش خویش بخوانی شبی حسینی را
بگوش تو چو رسد ناله سحرگاهم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.