هوش مصنوعی: این متن یک شعر عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و اشتیاق خود به معشوق (که ممکن است معشوق زمینی یا الهی باشد) سخن می‌گوید. او از فداکاری و ایثار خود در راه این عشق می‌گوید و بیان می‌کند که حاضر است جان خود را در این راه فدا کند. شاعر همچنین از بی‌توجهی به بهشت و دوزخ سخن می‌گوید و تنها به معشوق خود می‌اندیشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فداکاری و ایثار در راه عشق نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۵۹

ز روی لطف اگر ای مه شبی آئی بمهمانم
سر و جان گرامی را بخاک پایت افشانم

غباری کز سر کویت نسیم صبحدم آرد
بخاک پای تو کان را درون دیده بنشانم

بگاه جلوه حسنت توانم باختن جانرا
ولیکن دیده از رویت گرفتن باز نتوانم

چو من از عشق تو داغی چو لاله بر جگر دارم
نباشد رغبتی هرگز بگلشنهای رضوانم

ترا خون ریختن زیبد که زخمت مرهم جانست
مرا جان باختن شاید که من مشتاق جانانم

حدیث جنت و دوزخ کنند ارباب دین و دل
چو من حیران جانانم نه این دانم نه آن دانم

چو عید اکبر از وصلت حسین بینوا یابد
زهی دولت اگر سازی به تیغ عشق قربانم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.