۲۰۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۹

شکیبم از رخ جانان نمی شود چکنم
جدا شدن ز تو ای جان نمی شود چکنم

شراب اشک و کباب جگر مهیا شد
ولی خیال تو مهمان نمی شود چکنم

هزار جهد نمودم که راز نگشایم
ز دست دیده گریان نمی شود چکنم

بر آن شدم که دگر آه آتشین نزنم
ز سوز سینه بریان نمی شود چکنم

میسرم نشود سر عشق پوشیدن
فروغ مهر چو پنهان نمی شود چکنم

بصد نیاز دهم جان برای عشوه و ناز
چو این معامله آسان نمی شود چکنم

دوای درد دل خود ز من مجوی حسین
علاج عشق بدرمان نمی شود چکنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.