هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و ارادت عمیق خود به شخصی خاص میگوید که با ناامیدی و رنج همراه شده است. او تصور میکرد که این رابطه به آرامش و صمیمیت منجر خواهد شد، اما در نهایت با جدایی و دلشکستگی مواجه شده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیدهای است که درک آن برای نوجوانان کمسنوسال دشوار بوده و ممکن است برای آنها سنگین باشد. همچنین، موضوع دلشکستگی و ناامیدی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۱۷۲
یاری که ز جان دوسترش داشته بودم
وندر دل و جان تخم غمش کاشته بودم
وز بندگی آن شه خوبان زمانه
صد رایت اقبال برافراشته بودم
از بهر شرف خاک قدمهاش چو سرمه
در چشم جهان بین خود انباشته بودم
دامن ز جهان و بر دامان هوایش
از دست دل غمزده نگذاشته بودم
پنداشته بودم که شود مونس جانم
اکنون نه چنانست که پنداشته بودم
انگاشته بودم که شوم محرم رازش
بودست خطا آنچه من انگاشته بودم
بگذاشت مرا همچو حسین و بدلش هم
نگذاشت که آشفته دلی داشته بودم
وندر دل و جان تخم غمش کاشته بودم
وز بندگی آن شه خوبان زمانه
صد رایت اقبال برافراشته بودم
از بهر شرف خاک قدمهاش چو سرمه
در چشم جهان بین خود انباشته بودم
دامن ز جهان و بر دامان هوایش
از دست دل غمزده نگذاشته بودم
پنداشته بودم که شود مونس جانم
اکنون نه چنانست که پنداشته بودم
انگاشته بودم که شوم محرم رازش
بودست خطا آنچه من انگاشته بودم
بگذاشت مرا همچو حسین و بدلش هم
نگذاشت که آشفته دلی داشته بودم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.