۲۱۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۶

بیا بیا که من اندر جهان ترا دارم
جفا مکن که بجان بنده وفا دارم

اگر ز کوی تو گردی بمن رساند باد
بخاک پای تو کان را چه توتیا دارم

مرا به تیغ جفا گر کشند ممکن نیست
که دست مهر ز فتراک دوست وادارم

بجور روی نه پیچم ز آستانه یار
که سالهاست که سر بر در رضا دارم

طبیب درد سرم گو مده برای علاج
که من ز درد غم عشق او دوا دارم

گدای درگه ارباب فقر تا شده ام
هزار گونه فراغت ز پادشا دارم

ز گرد کبر و ریا دامن دل افشاندم
که روی در حرم خاص کبریا دارم

مس وجود بکوشش کنم زر خالص
چو از حیات گرانمایه کیمیا دارم

حسین از کرم ایزدی مشو نومید
که من ز مرحمت او امیدها دارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.