۱۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۸

با درد غم عشق تو درمان نشناسم
آشفته یارم سر و سامان نشناسم

جان و دل من سوخته آتش عشق است
من سوخته دل روضه رضوان نشناسم

من طوطی شکر شکن مجلس انسم
بلبل چو نیم باغ و گلستان نشناسم

شادی طلبان از غم جانان بگریزند
من شادی جان جز غم جانان نشناسم

پروانه صفت سوختن طایر جان را
چون عارض تو شمع شبستان نشناسم

عمریست که در روضه جان ایگل خندان
جز قامت تو سرو خرامان نشناسم

جز موی سمن سای تو در روی دلارام
اندر شب تیره مه تابان نشناسم

عشقست کز او زنده جاوید شود جان
جز عشق دگر چشمه حیوان نشناسم

گفتی که حسین از همه کس سینه بپرداز
والله که در او غیر تو ای جان نشناسم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.