۱۵۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۰

در ره عشق تو با درد و الم ساخته ایم
سینه سوخته را مجمر غم ساخته ایم

ما دل آشفته لطف و کرم دوست نه ایم
عاشقانیم که با جور و ستم ساخته ایم

چشم ما لایق دیدار تو زانست که ما
سرمه دیده از آن خاک قدم ساخته ایم

بتمنای میان تو گذشته ز وجود
وز خیال دهنت برگ عدم ساخته ایم

قدم از دایره حکم تو بیرون ننهیم
زانکه عمریست که با حکم قدم ساخته ایم

شمع و من در شب هجران تو از آتش دل
تا سحر سوخته و هر دو بهم ساخته ایم

چون کریمی و سئوال از تو خلاف ادب ست
چاره خویش حوالت بکرم ساخته ایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.