هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و محبت به معشوق سخن میگوید و بیان میکند که توصیف زیباییهای معشوق با کلمات ممکن نیست. همچنین، از درد و محبت ناشی از این عشق شکایت میکند و اشاره میکند که گفتن این رنجها نیز سودی ندارد. در نهایت، شاعر به مقایسهای بین خود و حسین (ع) میپردازد و از پنهانداری دردهایش میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و اشارات عرفانی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربه دارد. همچنین، برخی از اشارات ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۱۹۱
نتوان لعل فرح بخش تو را جان گفتن
کانچه آید به دهان پیش تو نتوان گفتن
عارضت را که بر او مهر فلک دربان است
روشن است اینکه نیارم مه تابان گفتن
قامتت را که از او طوبی و جنت خجل است
راستی را نتوان سرو خرامان گفتن
گفتم از طره ی خال تو پریشان حالم
گفت باری ز تو عیب است پریشان گفتن
گفتمش از تو فراوان غم و محنت دارم
گفت حاصل چه از این هرزه فراوان گفتن
آخر ای دوست که با محنت و درد تو مرا
نیست حاجت سخن راحت و درمان گفتن
آشکارا چو مرا سوخته ای همچو حسین
تا به کی با دگری قصه ی پنهان گفتن
کانچه آید به دهان پیش تو نتوان گفتن
عارضت را که بر او مهر فلک دربان است
روشن است اینکه نیارم مه تابان گفتن
قامتت را که از او طوبی و جنت خجل است
راستی را نتوان سرو خرامان گفتن
گفتم از طره ی خال تو پریشان حالم
گفت باری ز تو عیب است پریشان گفتن
گفتمش از تو فراوان غم و محنت دارم
گفت حاصل چه از این هرزه فراوان گفتن
آخر ای دوست که با محنت و درد تو مرا
نیست حاجت سخن راحت و درمان گفتن
آشکارا چو مرا سوخته ای همچو حسین
تا به کی با دگری قصه ی پنهان گفتن
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.