۲۰۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۲

بازم به نازی شاد کن ای نازنین دلدار من
مرهم ز زخم عشق نه بر سینه ی افکار من

ای آتش عشق خدا سوزان تن خاکی ما
وی صرصر وحدت بیا بر باد ده آثار من

در راه وحدت ای شمن زنار شد هستی من
شمشیر سبحانی بزن تا بگسلد زنار من

قدری که دارم زاب و گل خارست در گلزار دل
ای گل ز رخسارت خجل آتش بزن در خار من

تو شمع و من پروانه ام تو بحر و من دردانه ام
در خویشتن بیگانه ام باشد که باشی یار من

تیغی بکش تا سر نهم وز ذوق رویت جان دهم
عشاق کشتن کار تو مشتاق مردن کار من

جنت نباشد گلشنی در ساحت گلزار دل
ای گل ز رخسارت خجل در جان آتش بار من

گر سر دل گویم دمی آشفته گردد عالمی
در این جهان کو محرمی تا بشنود اسرار من

بس کن حسین از گفتگو با کس مگو اسرار هو
لب تشنه ای باید که او نوشد دمی گفتار من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.