۱۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۸

ای دل و جان عاشقان شیفته لقای تو
عقل فضول کی برد راه بکبریای تو

بلبل طبع با نوا از چمن شمایلت
طوطی روح را دهن پر شکر از عطای تو

آتش جان خاکیان نفخه بی نیازیت
آب رخ هوائیان خاک در سرای تو

گشته قرار آسمان پایه قدر بنده ات
بوده و رای لامکان سلطنت گدای تو

دیده بدوخت از جهان آنکه بدید طلعتت
گشت جدا ز خویشتن هر که شد آشنای تو

هست ترا بجای من بنده بی شمار لیک
آه که بنده ترا نیست شهی بجای تو

تیغ بکش بکش مرا تا برسی بکام دل
جان هزار همچو من باد شها فدای تو

پیش سگان کوی تو جان برضا همی دهم
جان حسین اگر بود واسطه رضای تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.