۱۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۱

باز این چه فتنه است که آغاز کرده ای
با عاشقان خویش مگر راز کرده ای

با جغد و با عقاب چرا همنفس شدی
از آشیان قدس چو پرواز کرده ای

مرغ دلم ز قید هوا رسته بود لیک
صیدش تو شاهباز چو شهباز کرده ای

چشم کسی ندید چنین فتنه ها که تو
با چشم شوخ و غمزه غماز کرده ای

بر رخ کشیده پرده مه و مهر از حیا
هر دم که پرده از رخ خود باز کرده ای

آوازه جمال تو بگرفت شرق و غرب
وانگاه صید خلق بآواز کرده ای

جان حسینی و دل عشاق برده ای
تا در حصار نغمه شهناز کرده ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.