هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از حسین، شاعر فارسی، درباره عشق به معشوق الهی و رهایی از تعلقات دنیوی است. شاعر مخاطب را به رها کردن جان و دل بستن به یار، ترک دنیای فانی و پیوستن به عالم روحانی دعوت می‌کند. در پایان، تسلیم در برابر سلطان عشق را راه رسیدن به مقام بندگی می‌داند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، درک صحیح از مفاهیمی مانند قربانی کردن جان یا سوزاندن دو عالم نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۳۴

بشارت باد ای عاشق که یار آمد بمهمانی
سبک جان را نثارش کن مکن دیگر گرانجانی

چرا آشفته عقلی گر از عشقش خبر داری
چرا وابسته جانی اگر جویای جانانی

اگر خواهی که عشق او گریبان گیر جان گردد
برافشان دامن همت ز گرد عالم فانی

الا ای طایر قدسی در این گلشن چه میپوئی
مگر یادت نمی آید ز گلشنهای روحانی

چو بومان گرد هر ویران چرا سرگشته میکردی
بسوی شاه خود بازآ که تو شهباز سلطانی

برآور یکنفس از جان بسوزان این دو عالم را
که تا جانان پدید آید از این جلباب ظلمانی

به تیغ عشق قربان شو شهید عشق جانان شو
که تا عمر ابد یابی بحکم نص فرقانی

دلا در بوته عشقش دمی بگداز و صافی شو
که نقد قلب نستانند صرافان ربانی

حسین ار بنده فرمان شوی سلطان عشقش را
سلاطین جهان الحق کنندت بنده فرمانی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.