۱۵۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴۳

ای کاشکی غم تو نصیب دلم شدی
تا با غم تو خاطر خود شاد کردمی

خسرو نیم که بر لب شیرین طمع کنم
باری همان وظیفه فرهاد کردمی

آن شد که در مقابل رخسار و قامتت
وصف لطافت گل و شمشاد کردمی

گر با دلم خیال تو میساخت پیش از این
والله که از وصال تو کی یاد کردمی

با من اگر جنایت عشقت قرین شدی
دل را ز قید عقل خود آزاد کردمی

همچون حسین نامه هستی دریدمی
آنگاه درس عشق تو بنیاد کردمی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.