۱۸۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴۹

نظر بحال دل خسته ام نمی فکنی
اگر چه روز و شب ای دوست در درون منی

صبا ز چین سر زلفت ار برد بوئی
بسی شکست که آرد بنافه ختنی

منم که عهد تو ای دوست نشکنم هرگز
توئی که خاطر من لحظه لحظه می شکنی

ز روی لطف تو شعر مرا پسندیدی
سزد که نام برآرم کنون بخوش سخنی

منم که جان بوفاداری تو خواهم داد
تو گر وفا کنی ای نازنین وگر نکنی

حسین بی رخ تو میل انجمن نکند
که نور دیده عشاق و شمع انجمنی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.