هوش مصنوعی: شاعر در این متن از گناهکاری و ناتوانی خود در برابر هوای نفس سخن می‌گوید. او از عمر تلف شده در آرزوی وصال معشوقی ستمگر و بی‌وفا شکایت دارد و تأکید می‌کند که در جهان کسی را مانند خود، گرفتار هوس و گناه ندیده است. همچنین، او دیگران را از دل‌بستن به یاران ناسازگار برحذر می‌دارد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاشقانه پیچیده، ناامیدی و نقد درونی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند گناهکاری و هوای نفس نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۵۰

من آنکسم که ندارم بجز گنه کاری
کجاست خود چو من اندر جهان گنهکاری

بهر که مینگرم تخم خیر میکارد
چو من ندیده کسی در جهان تبه کاری

منم که در همه عالم ندیده است کسی
چو من بدست هوا و هوس گرفتاری

خراب گشته مهر جمال مهروئی
ز پا فتاده ز دست هوای دلداری

دریغ عمر عزیزم که میشود ضایع
در آرزوی وصال بت جگر خواری

ستمگری صنمی شوخ دیده ای کاو را
بجز جفا و ستم نیست روز و شب کاری

بهیچ یار مده دل حسین و رنج مکش
که نیست در همه عالم بکام دل یاری
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.