هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد جدایی و غم عشق می‌نالد و از معشوق می‌خواهد که به دیدارش بیاید. او احساس می‌کند که بدون معشوق آرامش ندارد و معشوق تنها درمان دردهایش است. شاعر خود را همچون حسین (ع) در غم و بی‌چاره می‌داند و معشوق را چاره‌ساز می‌خواند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر، همچنین اشاره به دردها و رنج‌های عاطفی، برای درک و ارتباط بهتر نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود.

شمارهٔ ۲۵۴

روزم چو شب تیره شد از درد جدائی
ای روشنی دیده غمدیده کجائی

حال من مجروح جگرخسته چه دانی
جانا چو نداری خبر از درد جدائی

گر بهر عیادت قدمی رنجه نکردی
باری چو بمیرم بسر تربتم آئی

از خسته دلان وه که چه فریاد برآید
ناگه تو اگر از در عشاق درآئی

آنرا که چو من صید غم عشق تو گردد
نی پای گریز است و نه امید رهائی

بی درد دلارام نمیگیردم آرام
ای درد دلارام توام عین دوائی

ما همچو حسین از غم تو چاره نداریم
تو چاره جان و دل بیچاره مائی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.