هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و زیبایی معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که بدون حضور معشوق، هیچ چیز ارزشی ندارد. شاعر از زیبایی‌های طبیعت و عید نیز یاد می‌کند، اما تاکید دارد که همه‌ی اینها در مقابل دیدار معشوق بی‌ارزش هستند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و ادبی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۲۶۷

خجسته عید من آندم که چهره بگشائی
هلال عید ز ابروی خویش بنمائی

رسید عید و بهار آمد و جهان خوش شد
ولی چه سود از اینها، مرا تو می بائی

اگر حدیث تو نبود چه حاصل از گوشم
وگر تو رخ بنمائی چه سود بینائی

بسوی روضه رضوان نظر نیندازم
اگر تو روضه بدیدار خود نیارائی

در آرزوی تو از جان نماند جز نفسی
چه شد که یکنفس ای جان من نمی آئی

دمی بیا که بروی تو جان برافشانم
که نیست بیتو مرا طاقت شکیبائی

لطافت همه خوبان ز حسن تو اثری است
زهی لطافت خوبی و حسن و زیبائی

برای دیدن حسن تو دیده میباید
وگرنه در همه اشیا بحسن پیدائی

حسین طلعت لیلی بچشم مجنون بین
که دوست را نسزد دیده تماشائی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.