۱۹۱ بار خوانده شده

بخش ۱۱۶ - بنیاد کردن جگ و رها کردن رام اسب جگ اسمید را به اطراف عالم

سحرگاه از شبستان همچو خورشید
برون آمد به نذر جگ اسمید

مهیا ساخت بهر جگ اسباب
به آتشخانه رفته تیز چوب آب

به لچمن رفت فرمان کای برادر
شود حاضر به جراران لشکر

که اسب جگ را سر می دهم من
نگهبانش که باشد غیر لچمن

به سر پویان شد آن جویای ناموس
به یک پا ایستاد اندر زمین بوس

سیه گوش اشهبی پوینده چون باد
به قانون جگ اسمید سرداد

روان خود در پی لشکر برادر
علم زن آتش از دنبال صرصر

جهان پیما تر از صیت جوانمرد
به چار اطراف عالم خوش گذر کرد

چو دیدند آن لوند باد پار را
ک ه بوده بستنش بیرون ز یارا

نبست آن باد پا را کس هراسان
که پای باد نتوان بست ن آسان

خصوصاً چون بود همراه آتش
نیاید سرکشی از هیچ سرکش

قد شاهان دو تا در پیش آن باد
چو باد آید شود خم سرو آزاد

به هر جا رفت باد و آذر او
شد آن کشور به جان فرمانبر او

همی شد اسبش از کشور به کشور
بدینسان هفت کشور شد مس خر

چو هفت اقلیم را طی کرد برگشت
به زیر کوه لوکش نیز بگذشت

ندادند از دلیری پشت را خم
چو عهد راستان بستند محکم

کمان زه کرد ترکشها گشادند
ببستند اسب در میدان ستادند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۱۵ - بیان فراق رام
گوهر بعدی:بخش ۱۱۷ - جنگ لچمن با لو و کش و خسته شدن لچمن به دست ایشان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.