۲۲۴ بار خوانده شده

بخش ۷ - در بیان آنکه معانی چنانکه هست حق آنست که در زبان و عبارت نگنجد زیرا که سخن را سه مرتبه است یکی نثر و یکی نظم و یکی اندیشه که در اندرون روی مینماید آنچه در اندرون است عرصه‌اش عظیم با گشاد و واسع و بسیط است و چون در عبارت نثر میآید تنگ میگردد و چون در نظم میآید هم تنگ‌تر میشود و بالای این هر سه مرتبه عالم غیب است که فیض از آنجا در سینه میآید سعت و بسط آن بیحد و بی پایان است

در یم نثر نظم یک قطره است
در خور خامشی سخن ذره است

در خموشی توئی یقین دریا
شبنمی چون شوی بلب گویا

خمشی اصل و گفتگو فرع است
خمشی احمد و سخن شرع است

مصطفی چشمه است و شرعش آب
مصطفی آفتاب و شرعش ت اب

شرع فرع است و مصطفی اصل است
مصطفی جد و شرع چون نسل است

همچنانی تو نیز چون جوئی
مثل او بحر و چشمه و جوئی

گاه در صلح و گاه در جنگی
گاه دمساز مطرب و چنگی

گاه گردی خراب و گه معمور
گه شوی مست و گه شوی مخمور

گه ک ن ی خانه ها ز حشت و ز ط ی ن
گه شود شادمان ز تو غمگین

صورت از تست دائماً آباد
هم معانی ز تو خوش و دلشاد

تو چو بحری و فعل تو قطره
تو چو شمسی و قول تو ذره

همچنین است فعل و قول رسول
فهم کن این مشو ز فکر ملول

صدهزاران چو شرع از او برخاست
وی از ان نی فزون شد ونی کاست

پس چنین زو برند و کم نشود
زاب بحرش خورند و کم نشود

نی که بوجهل در بدی بود آن
که نظیرش ندید کس بجهان

زان بدیهاش هیچ کم میشد
بلکه هر لحظه در فزونی بد

بود مانند چشمه جوشنده
نزد جنسش چو ماه رخشنده

لیکن آن ظلمت است و آن نور است
این همه ماتم آن همه سور است

این کند کور و آن ببخشد چشم
آن دهد حلم و این کند پر خشم

آن دهد حور و جنت و کوثر
این برد بیگمان بقعر سقر



اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۶ - در بیان آنکه حق تعالی در نهاد هر کس خاصیتی نهاده است که بجز بجنس خود نیارامد و اگر بیارامد بنابر علتی باشد و آن خاصیت همچو موکلی است که شخص را بجنس خود میبرد که ان الله تعالی ملکا یسوق الجنس الی الجنس و در تقریر آنکه جنس جنس آفریدن را سبب آن بود که چیزها بضد ظاهر میشود که و بضدهاتتبین الاشیاء دیگر آنکه کمال صنعت آنست که بر بد و نیک قادر باشد زیرا که اگر بر نیک توانا باشد و نتواند بد ساختن قادر تمام نباشد پس نسبت بخدا نیک و بد یکسان‌اند از آنره که هر دو معرف کمال صنعت حق‌اند لیکن اگر از این نسبت قطع نظر کنی نیک و بد کی یکسان باشد. تقریری دیگر که بی این نسبت و تعلیل کشف شود که نیک و بد همه نیک است چون این تقریر را بصدق شنیده باشی و قبول کرده باشی ببرکت این حق تعالی بدانت نیز راه دهد
گوهر بعدی:بخش ۸ - در بیان آنکه حق تعالی دو دریا آفریده است یکی از نور و یکی از ظلمت و برزخ معنوی میان آن دو دریا کشیده است که آمیختنشان بهمدیگر ممکن نیست همچون آب و روغن که در یک قندیل باشند و بهم نیامیزند مدد اهل تقوی و انبیاء و اولیاء و ملائکه از آن دریای نور است و مدد مشرکان و شیاطین و نفوس بدان از دریای ظلمت است که بهم چفسیده‌اند و نمیآمیزند که مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لایبغیان.
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.