۲۰۶ بار خوانده شده

بخش ۱۱ - در بیان آنکه انبیاء و اولیاء یک نفس و یک نورند همه از یک خدای میگویند و بخشایش از او دارند از هستی خود رهیده‌اند جز ذکر و تعظیم خلق در ایشان چیزی نمانده است از ماسوی اللّه نیست شده‌اند و قایم بحق‌اند «فانی ز خود و بدوست باقی ----- این طرفه که نیستند و هستند»

همچنین اند اولیای کبار
موج زن جمله چون یم ز خار

همه ارواح اولیای گزین
از یکی نور بوده اند یقین

نامهاشان بصورت ار دگر است
همه را یک فروغ و یک شرراست

قند را گر کسی نهد صد نام
ذوق آن یک بود چو زد در کام

دعوت انبیا برای همه است
همچو چوپان که کدخدای رمه است

مر خواص و عوام را دعوت
میکنند از کرم بدان حضرت

زان نمودند معجزات قریب
تا که اعدا شوند یار و حبیب

کام و ناکام رو نهند بحق
یک ز عشق و یکی ز ترس قلق

هر دلی را کرامت است شعار
دارد از غیر یار نفرت و عار

قابلان را کند بحق دعوت
باشد از غیر قابلش نفرت

همچو خود مست عاشقی جوید
تا بوی راز سینه را گوید

دعوتش با خواص حق باشد
تا بر ایشان ن ث ار سر پاشد

نیستش با عوام هیچ سخن
زانکه هر کس نبرده ره ب ل دن

اولیا را کلیم جویان بود
پی ایشان همیشه پویان بود

هر س حر گه بناله از یزدان
خواستی او لقای آن مردان

عاقبت چون دعاش گشت قبول
حضر را یافت شد امل بحصول



اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۰ - رجوع بتمامی آنکه سخن سه مرتبه دارد و خموشی بالای نطق است ولیکن نه هر خموشی زیرا که جماد و حیوان و مردم جاهل سخن نمیگویند دلیل نکند که خموشی ایشان بهتر از نطق است
گوهر بعدی:بخش ۱۲ - شکر کردن موسی خدا را که دعاش قبول گشت و خضر را علیه السلام دریافت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.