۲۰۸ بار خوانده شده

بخش ۱۳۸ - در بیان آنکه جنسیت لازم نیست که از طریق صورت باشد. شاید که دو چیز بظاهر مختلف باشند و بمعنی متحد. همچون نان و آب و طعام‌های دیگر از روی صورت جنس تو نیستند، تو متحرک و ایشان ساکن، تو ناطق و ایشان ساکت، تو زنده و ایشان مرده. لیکن از روی معنی اتحاد و جنسیت دارند، زیرا از خوردن نان قوت میافزاید و الم جوع زایل میگردد و تن از آن میبالد و فربه میشود. پس هرچه تن را بیفزاید جنس تن است. و هرچه دین و ایمان را بیفزاید جنس دین و ایمان است.لازم نیاید که جنسیت مخلوق با خالق از روی ذات باشد. این نوع باشد که گفته آمد العاقل یکفیه الاشارة و الذی فهم له البشارۀ

هرچه زان خوش شوی وافزائی
گرد آن گرد اگر تو دانائی

ور بود عکس این گریز از آن
جنس تو نیست آن یقین میدان

گرچه نان نیست جنس آدمیان
ظاهراً لیک هست قوت جان

پس ازین روی جنس آدمی است
هرکه اینرا نداند از کمی است

جنس از جنس خود بیفزاید
زان سبب پیش جنس می ‌ آید

آب از آب میشود افزون
عقل گردد ز عقل هم موزون

هرکه از جنس خود گریزان است
چون خزان برگ خویش ریزان است

نیست لازم تجانس از ره ذات
جنس آب است و خاک از آنکه نبات

همه از آب پرورش دارند
نیک و بد گر گل ‌ اند و گر خاراند

باد همجنس آتش است بدان
زانکه از باد میفزاید آن

نی که پیوسته است جان با تن
هیچ ماند بتن بگو با من

نور چشمان بپیه شد مقرون
نور دل هم درون قطرۀ خون

شادمانی درونۀ گرده
بین که چون است جایگه کرده

نیست مانند گرده با شادی
لیک جنس آفریدشان هادی

همچنان غصه را درون جگر
عقل را در دماغ و کله و سر

نی که بیچونشان تعلقهاست
دانش آن بعقل ناید راست

همچنین یار شد بجان جانان
گش ت ه در قطره ‌ ای نهان عمان

پیش آن قطره ‌ ای که بحر در اوست
آسمان و زمین کم از یک جوست

ای خنک آنکه جنس خود جوید
در پی جنس خود ز جان پوید

هر کرا اینچنین بود حالش
در ترقی است جمله احوالش

زین سبب گفت شاه دینداران
دور از اغیار شو نه از یاران

پوستین را برای دی سازند
چونکه آید بهار اندازند

جوی در مثنویش این را زود
تا بری بی زیان هزاران سود

خلوت از غیر جنس میباید
ورنه از جنس جان بیفزاید

عقل با عقل چون در آمیزند
علمهای شریف انگیزند

نفس با نفس چون شوند قرین
عکس آن مکرها کنند دفین

سایۀ عاقلی طلب از جان
کاندر آن سایه است امن و امان



اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۳۷ - در بیان آنکه صحبت اولیای کامل و فقرای واصل از عبادت ظاهر مفیدتر است و استماع کلامشان بحق موصلتر از تحصیل علوم است. و در تقریر آنکه نه هر میلی دلیل جنسیت کند زیرا میلها هست لذاته و میلها هست لغیره. همچنانکه مردی از یکی جامگی خورد و باز توقع دیگرش باشد آن میل لذاته نیست جهت علت خارج است. اما آنکه لذاته است که از او او را میخواهد و غیر وصال او از او چیزی دیگر متوقع نیست اینچنین میل دلیل جنسیت باشد
گوهر بعدی:بخش ۱۳۹ - در بیان آنکه صحبت اولیا معظمترین طاعات و مفیدترین عبادات است. زیرا آنچه بسالی و دو باجتهاد خود کس نتواند حاصل کردن بساعتی اضعاف آن از صحبت شیخ میسر شود. همچنانکه اگر کسی بفکر و اجتهاد خود خواهد که صنعتی بیاموزد البته نتواند. و اگر بمرور ایام بعد از اجتهاد بسیار بیاموزد هم ناقص باشد. لیکن آنچه در یک لحظه از استاد آموزد بسالها بجهد خود حاصل نکند. پس اگر آنکه نادراً حق تعالی کسی را بی شیخ و استاد تعلیم دهد که الرحمن علم القرآن بر او حکم نباشد که النادر لاحکم له. و آن نادر هم برای آن آید که دیگران از او بیاموزند و اینچنین نادر پیش آن پختگان که پیر پرورند خام نماید از این رو مصطفی علیه السلام با امیرالمؤمنین علی کرم اللّه وجهه نصیحت فرمود که اذا تقرب الناس الی خالقهم بانواع البر فتقرب ا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.