۲۹۳ بار خوانده شده

بخش ۴۳ - جمالی دهلوی

از اکابر شاه جهان آباد و از وارستگان آن دیار فرح بنیاد. به معارف ذات حقانی و محامد صفات انسانی موصوف و معروف بوده و از اسباب دنیوی به لنگی و پوست تختی قناعت نموده. به شیخ بهاءالدین کنبو که شیخی صاحب حال و او را خال بوده، ارادت داشته و مدتی لوای سیاحت ایران افراشته. در هرات با مولوی جامی ملاقات نموده و بعد از لطایف، صحبت یکدیگر را دریافتند. غرض، صاحب خیالات متین و احوالات گزین بوده. از اشعار آن جناب است:

عشق را طی لسانی است که صد ساله سخن
یار با یار به یک چشم زدن می‌گوید
مِنْاشعاره

ما را از خاک کویت پیراهنی است برتن
آن هم ز آب دیده، صد چاک تا به دامن
٭٭٭

ویرانه دلم را گنجی است یاد رویت
در وی خیال زلفت چون مار کرده مسکن
٭٭٭

دو گزک بوریا و پوستکی
دلکی پر ز درد و دوستکی
٭٭٭

این قدر بس بود جمالی را
عاشق رند لاابالی را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۴۲ - جامی جامی
گوهر بعدی:بخش ۴۴ - جمالی اردستانی قُدِّسَ سِرُّه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.