هوش مصنوعی: ملاشاه عارف آگاهی بود که پس از مصاحبت با عرفا و دانشمندان، به خدمت پیر کامل و شیخ واصل، میان شاه میرلاهوری از سلسله قادریه رسید. پس از چهار ماه ریاضت و طلب، اجازه ذکر خفی گرفت و ترقی کرد. پس از مرگ شیخ، در کشمیر اقامت گزید و خانقاهی بنا نمود. در زمان شاه جهان، علمای دهلی او را تکفیر کردند، اما شاه جهان تحت تأثیر او قرار گرفت. ملاشاه آثار شعری بسیاری از جمله دیوانی با پنجاه هزار بیت دارد. وفات او در سال 1072 هجری بود.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و تاریخی است که برای درک عمیق‌تر، نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مبانی عرفان و تاریخ دارد. همچنین برخی از اشعار ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.

بخش ۸۶ - شاه بد خشانی قُدِّسَ سِرُّه

نامش ملاشاه و عارفی است آگاه. بعد از مجالست بسیار با عرفا و فضلا طالب خدمت پیری کامل و شیخی واصل شد. به رهنمایی هادی سبیل سعادت و عنایت و قاید طریق رشد و هدایت در لاهور به خدمت میان شاه میرلاهوری از سلسلهٔ قادریه رسید. چهار ماه در کمال ادب و نهایت طلب بر آستانش معتکف بود و به وی التفاتی از گلزار توجهش نشنود. آخرالامر گفت ای بدخشانی خارهٔ خود را لعل ساختی و در کورهٔ امتحان گداختی. برخیز و غسلی کرده بیا تا صحبتی بداریم. وی غسلی کرده، باز آمد. اجازهٔ ذکر خفی گرفت و بدان متوجه شد، در اندک وقتی ترقی کلی در احوالش ظاهر شد. بعد از رحلت شیخ خویش، در کشمیر توقف کرد. در دامن کوه ماران در مقابل تخت سلیمان باغی و خانقاهی بنا نمود. بالاخره در زمان دولت شاه جهان علمای دهلی او را تکفیر نمودندو مطعون ساختند و لوای قتلش برافراختند. شاه جهان فتوی علما را گرفته به منزل وی رفته با او صحبت داشت. همت بر ارادتش گماشت. علما گفتند که او شاه را مسحور نموده است. به حکم شریعت خونش هدر و قاتلش را اجری جزیل و ثوابی جمیل است. هر که به حجرهٔ وی رفته، نظرش بر او افتاده اللّه گفته، روی بر خاک نهاده. غرض، پنجاه هزار بیت دیوان دارد. مثنویات بسیار و غزلیات بی شمار. ولیکن رعایت بحور و قرافی را چنانکه باید ننموده است. وفاتش در سنهٔ ۱۰۷۲. از اوست:
مِنْرباعیّاته

ای بی خبر از یک نگه رحمت ما
تا چند همی خصومت و زحمت ما

چندی دیدی نتیجهٔ صحبت غیر
یک بار ببین نتیجهٔ صحبت ما
٭٭٭

در مدرسه آنچه صحبت یاران است
در صومعه آنچه بر گرفتاران است

زان گاه که مهر تو گزیدم دیدم
کاین‌ها همه کارهای بیکاران است
٭٭٭

مایی و منی ما چو از کار افتاد
این هستی ما به گوشه‌ای خوار افتاد

ما را چو زخود ساخت ز ما هیچ نماند
مانند سگی که در نمک زار افتاد
٭٭٭

آخر یابد هرکه ز صدقش جوید
تخمی که بجا فتاد آخر روید

گویند که هر که یافت حرفی نزند
نی نی غلط است هرکه یابد گوید
٭٭٭

دریا چو رود خس نرود پس چه کند
پس با دریای بی کران خس چه کند

عرفان سرّیست بایدش پوشیدن
می‌پوشم لیک مشک را کس چه کند
٭٭٭

آن را که به ماست بر سر ایمان جنگ
او مؤمن و ز ایمان من او را صد ننگ

مؤمن نشود تا نشمارد یکسان
با بانگ نماز بانگ ناقوس فرنگ
٭٭٭

تا می نکنی ز معرفت شیرین کام
حاصل نشود کام تو از نقل کلام

حلوا حلوا اگر بگویی صد سال
از گفتن حلوا نشود شیرین کام
٭٭٭

شک نیست که اسم با مسما ماییم
مفهوم تمام زشت و زیبا ماییم

گر گفت کسی به ما بدی رنجه نه‌ایم
چون ما صدق تمام اشیا ماییم
٭٭٭

از بستگی خویش اگر واگردی
بر وارسی خویش مهیا گردی

واگرد به گرد خویش مانند حباب
تا واگردی ز خویش و دریا گردی
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۸۵ - شمس الدین کرمانی علیه الرّحمة
گوهر بعدی:بخش ۸۷ - شکیب شیرازی رحمة اللّه علیه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.