هوش مصنوعی:
شاه طاهر، از سادات عالیدرجه و اهل انجدان در منطقه قم، متولد همدان و ساکن کاشان بود. او جامع علوم ظاهری و معنوی بود و مدتی در کاشان به ارشاد مردم پرداخت. به دلیل نسبت ناروای اسماعیلیه، مورد آزار قرار گرفت و به هندوستان مهاجرت کرد. در دکن ساکن شد و مورد احترام سلطان نظامشاه قرار گرفت. او در ترویج مذهب شیعه اثناعشری در هند نقش داشت و در سال 956 ه.ق درگذشت. جسدش به عتبات عالیات منتقل شد. متن شامل اشعاری حکمتآمیز و پندآموز از اوست که مضامینی مانند گذرایی دنیا، اهمیت فضیلت و دانش، و رنجهای عشق را بیان میکند.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عمیق فلسفی، عرفانی و تاریخی است که درک آنها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی از اشعار حاوی مضامین غمانگیز و پیچیدهای هستند که برای مخاطبان کمسنوسال نامناسب است.
بخش ۹۶ - طاهر انجدانی علیه الرحمه
اسم شریفش شاه طاهر از سادات عالی درجات انجدان مِنْمحال قم. موطنش کاشان مولدش همدان. جامع علوم صوری و معنوی بود. مدتی در کاشان خلایق را ارشاد مینمود. آخرالامر صاحب غرضان، نسبت طریقهٔ اسماعیلیه به وی داده و سلطان عهد دست ایذا و آزار به وی گشاده. لهذا سیّد عنان عزیمت به وادی هزیمت معطوف و به هندوستان رفته. در دکن مشعوف توطن گزید و سلطان نظام شاه ارادت وی را گزید و طریقهٔ حقّهٔ دین مبین اثناعشری در آن مملکت رواج یافت. هم در آن مملکت در سنهٔ ۹۵۶ به روضهٔ رضوان شتافت. جسدش را حسب الوصیت وی به عتبات عالیات برده، سپردند. غرض، آن جناب صاحب اشعار متین و این چند بیت ازنتایج طبع آن جناب است:
مِنْنصایح و مواعظه
نظر کن به تاریخ شاهان پیشین
که رفتند زین دیر دیرین محافل
کجا شد فریدون فرخنده سیرت
کجا رفت کیخسروآن شاه عادل
روان است پیوسته از شهر هستی
به ملک عدم از پیِ هم قوافل
همان گیر کز فیضِ فضلِ الهی
شدی بهرهمند از فنون و فضائل
به کلک بدیع البیانِ معانی
در اقسام حکمت نوشتی رسائل
زدی تکیه بر مسندِ فضل ودانش
نهادند نام تو صدرالافاضل
چه حاصل که از صوبِ تحقیق درپی
به نزدیک دانا به چندین مراحل
٭٭٭
در غم اولذّتِ عیش از دل ناشاد رفت
خو به غم کردیم چندانی که عیش از یادرفت
رباعی
در دهر کسی که عشق را شاید نیست
یاری که ازو دلی برآساید نیست
صدگونه ملامت که نمیباید هست
یک لحظه فراغتی که میباید نیست
٭٭٭
گر کسب کمال میکنی میگذرد
ور فکر محال میکنی میگذرد
دنیا همه سر به سر خیال است خیال
هر نوع خیال میکنی میگذرد
٭٭٭
ماییم که هرگز دم بی غم نزدیم
خوردیم بسی خون دل و دم نزدیم
بی شعلهٔ آه لب ز هم نگشودیم
بی قطرهٔ اشک چشم بر هم نزدیم
٭٭٭
آنیم که کوس نیکنامی نزدیم
چون بی خردان دم از تمامی نزدیم
هرگز قدمی به خوشدلی ننهادیم
هرگز نفسی به شادکامی نزدیم
مِنْنصایح و مواعظه
نظر کن به تاریخ شاهان پیشین
که رفتند زین دیر دیرین محافل
کجا شد فریدون فرخنده سیرت
کجا رفت کیخسروآن شاه عادل
روان است پیوسته از شهر هستی
به ملک عدم از پیِ هم قوافل
همان گیر کز فیضِ فضلِ الهی
شدی بهرهمند از فنون و فضائل
به کلک بدیع البیانِ معانی
در اقسام حکمت نوشتی رسائل
زدی تکیه بر مسندِ فضل ودانش
نهادند نام تو صدرالافاضل
چه حاصل که از صوبِ تحقیق درپی
به نزدیک دانا به چندین مراحل
٭٭٭
در غم اولذّتِ عیش از دل ناشاد رفت
خو به غم کردیم چندانی که عیش از یادرفت
رباعی
در دهر کسی که عشق را شاید نیست
یاری که ازو دلی برآساید نیست
صدگونه ملامت که نمیباید هست
یک لحظه فراغتی که میباید نیست
٭٭٭
گر کسب کمال میکنی میگذرد
ور فکر محال میکنی میگذرد
دنیا همه سر به سر خیال است خیال
هر نوع خیال میکنی میگذرد
٭٭٭
ماییم که هرگز دم بی غم نزدیم
خوردیم بسی خون دل و دم نزدیم
بی شعلهٔ آه لب ز هم نگشودیم
بی قطرهٔ اشک چشم بر هم نزدیم
٭٭٭
آنیم که کوس نیکنامی نزدیم
چون بی خردان دم از تمامی نزدیم
هرگز قدمی به خوشدلی ننهادیم
هرگز نفسی به شادکامی نزدیم
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۹۵ - طاهر همدانی نَوَّرَ اللّهُ روحه
گوهر بعدی:بخش ۹۷ - ظهیر اصفهانی قُدِّسَ سِرُّه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.