هوش مصنوعی:
شیخ رکن الدین علاء الدوله احمدبن محمد البیابانکی عارفی بود که در جوانی تحت تأثیر جذبه الهی قرار گرفت و به عبادت و ریاضت پرداخت. او شاگرد شیخ محمد دهستانی و شیخ عبدالرحمن اسفرائینی بود و در طول زندگی خود صدها اربعین (دورههای چهل روزه عبادت) انجام داد. او با شیخ کمال الدین عبدالرزاق کاشانی درباره توحید وجودی و شهودی مناظره کرد. رباعیات او بیانگر عشق الهی و رنجهای عرفانی است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عرفانی و فلسفی عمیق است که برای درک و تجربه نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، رباعیات دارای مضامین عرفانی و احساسی هستند که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد.
بخش ۱۰۴ - علاء الدّولهٔ سمنانی قُدِّسَ سِرُّهُ
وهو شیخ رکن الدین علاء الدوله احمدبن محمد البیابانکی. در عهد شباب جذبهای از جذبات الهیه به او رسید و از ملازمت استعفا گزید، به عبادات و ریاضات مشغول شد. دستِ ارادت به شیخ محمد دهستانی داد و پایِ صحبت به مجلس شیخ عبدالرحمن اسفرائینی نهاد. در مدّتِ شانزده سال صد و چهل اربعین برآورد. از سایر اوقات مختلفه نیز صد و سی اربعین به سر آورد. صاحب مجالس المؤمنین نوشته که در مدت هفتاد و هفت سال عمر دویست و هفتاد اربعین مجاهده نمود. با شیخ کمال الدین عبدالرزاق کاشانی در مسئلهٔ توحید وجودی و شهودی و مطاعن صاحب فتوحات معارضه نمود. مکاتیب ایشان در نفحات مسطور است. وفات شیخ در سنهٔ ۷۳۶ اتفاق افتاده. این رباعیات از آن جناب است:
رباعیّات
این ذوق و سماع ما مجازی نبود
وین وجد که میکنیم بازی نبود
با بی خبران بگو که ای بی خردان
بیهوده سخن به این درازی نبود
٭٭٭
گفتم که ز غصه مشکلی بنویسم
وز محنت هجر حاصلی بنویسم
کو دل که بدو حال دلی شرح دهم
کو دست کزو درد دلی بنویسم
٭٭٭
این من نه منم اگر منی هست تویی
ور در برِ من پیرهنی هست تویی
در راه غمت نه تن به من ماند و نه جان
ور زانکه مرا جان و تنی هست تویی
٭٭٭
صد خانه اگر به طاعت آباد کنی
زان به نبود که خاطری شاد کنی
گر بنده کنی به لطف آزادی را
به زانکه هزار بنده آزاد کنی
رباعیّات
این ذوق و سماع ما مجازی نبود
وین وجد که میکنیم بازی نبود
با بی خبران بگو که ای بی خردان
بیهوده سخن به این درازی نبود
٭٭٭
گفتم که ز غصه مشکلی بنویسم
وز محنت هجر حاصلی بنویسم
کو دل که بدو حال دلی شرح دهم
کو دست کزو درد دلی بنویسم
٭٭٭
این من نه منم اگر منی هست تویی
ور در برِ من پیرهنی هست تویی
در راه غمت نه تن به من ماند و نه جان
ور زانکه مرا جان و تنی هست تویی
٭٭٭
صد خانه اگر به طاعت آباد کنی
زان به نبود که خاطری شاد کنی
گر بنده کنی به لطف آزادی را
به زانکه هزار بنده آزاد کنی
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۰۳ - عین القضات همدانی قُدِّسَ سِرُّه
گوهر بعدی:بخش ۱۰۵ - علی همدانی قُدِّسَ رُوْحُهُ
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.