هوش مصنوعی:
این متن دربارهٔ فردی وارسته و عارف است که در ایران سفر میکرد. در اصفهان، شیخ محمد علی لاهیجی (حزین) او را ملاقات کرد و توصیف کرد که چگونه این فرد در زمستان، با لباسهای مندرس و پای برهنه در برف راه میرفت و توجهی به اطراف نداشت. همچنین، دو بیت شعر از او نقل شده است که بیانگر عشق و بینوایی است.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عرفانی و ادبی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، توصیف شرایط سخت و شوریدگی حال این فرد نیاز به درک بالاتری از زندگی و عرفان دارد.
بخش ۵۱ - شوکت بخارایی
از وارستگان زمان خود بوده و در بلاد ایران سیاحت مینمود. در اصفهان شیخ محمد علی لاهیجی متخلص به حزین از عرفای متأخرین وی را ملاقات نموده. گفته است که در ایام شتا او را دیدم نمد پارهای بر دوش و سر و پای برهنه در میان برف میگذشت و به قدریک شبر برف بر سرش جمع شده بود و از شوریدگی حال و پریشانی خیال در مقام ریختن آن نمیآمد. چندانکه خواستم با وی تکلمی کنم ملتفت نگشته، از من در گذشت. به هر حال این دو بیت از اوست:
ز هم نمیگسلد رشتهٔ نظارهٔ من
به عمر خود نکنم غیر یک نگاه ترا
چه منع میکنی از بینوایی که مراست
که پادشاه ندارد گدایی که مراست
ز هم نمیگسلد رشتهٔ نظارهٔ من
به عمر خود نکنم غیر یک نگاه ترا
چه منع میکنی از بینوایی که مراست
که پادشاه ندارد گدایی که مراست
تعداد ابیات: ۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۵۰ - شریف جرجانی
گوهر بعدی:بخش ۵۲ - شمس شیرازی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.