۱۷۳ بار خوانده شده

بخش ۹۲ - مسیح کاشانی

و هُوَ رکن الدّین مسعود بن نظام الدّین علی است. اجدادش از شیراز به کاشان رفتند. او در کاشان متولد شد. غرض، از فضلا و حکمای عهد خود بودو به غیرت مشهور است. چنانکه به اندک بی التفاتی که از شاه عباس ماضی دید از شاه رنجید و این مطلع گفته به هندوستان رفت:

گر فلک یک صبحدم بامن گران باشدسرش
شام بیرون می‌روم چون آفتاب از کشورش
غرض، در خدمت اکبرشاه و جهانگیر پادشاه هندوستان به غایت معتبر بود. بعد از فوت شاه عباس که از عمر حکیم یک صد و پنجاه سال گذشته بود، به ایران مراجعت نموده. از اوست:

نیارم گفت ذکر بر دوام و برمراد او را
بدین آلودگی شرم آیدم کارم به یاد او را

به صفات آدم اکنون که خدا ستود ما را
چه غم است ازاینکه شیطان نکندسجودمارا

با من آمیخته‌ای وز تو اثر پیدانیست
همه شیر است دراین جام و شکرپیدا نیست

عشرت مردم عالم همه در غم بگذشت
عشرت آن کرد که مردانه زعالم بگذشت

عشقی که رفته رفته جنون آورد چه سود
دیوانه گشتن از نظر اولین خوشست

چون قطره به آن گوهر یکتا نرسیدیم
از ابر فتادیم و به دریا نرسیدیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۹۱ - محمّد نسوی عَلَیهِ الرّحمة
گوهر بعدی:بخش ۹۳ - محبّ سرهندی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.