۱۹۱ بار خوانده شده
اسمش میرزا عبدالحمید بن مولانا عبدالغفار. والدش از علما و مقدسین و فقرا و سالکین آن دیار. خود جوانی است در ریعان شباب و از علوم متداوله فیض یاب. خط نسخ را خوب مینویسد. به کتابت اشتغال دارد و از دسترنج نویسندگی اوقات میگذارد. همیشه مایل است به صحبت ارباب کمال و اصحاب حال. مدتها با جناب حاجی زین العابدین شیروانی سیاح معاشرت و اظهار خلوص مینمود. حالیا اغلب به مجلس جناب حاجی محمد حسین قزوینی آمد و شد میکند. جوان ستوده اخلاقی است. گاهی شعری میگوید. این چند بیت از او نوشته شد:
رندی به راه عشق سبکبار میرود
کاول قدم به خانهٔ خمار میرود
اسرار خرابات و رموز دل عشاق
گفتن برِ بیگانه سزاوار نباشد
از قیل و قال مدرسه چون دل گرفت زنگ
بزدایمش به صحبت رندانِ باده نوش
چه جلوه کرد ندانم نگار عشوه گرم
که هر که را نگرم روی اوست در نظرم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
رندی به راه عشق سبکبار میرود
کاول قدم به خانهٔ خمار میرود
اسرار خرابات و رموز دل عشاق
گفتن برِ بیگانه سزاوار نباشد
از قیل و قال مدرسه چون دل گرفت زنگ
بزدایمش به صحبت رندانِ باده نوش
چه جلوه کرد ندانم نگار عشوه گرم
که هر که را نگرم روی اوست در نظرم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۸ - بهار دارابی
گوهر بعدی:بخش ۱۰ - تمکین شیروانی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.