۲۳۰ بار خوانده شده

فصل ۴۵

عاشق چون عدم استعداد وصول در خود مشاهده کند هر آینه که فراق ابدی تصورش باید کرد و آن درد نامتناهی بود پس بدین جهت عدم خواهد و نیابد بیچاره پیوسته از درد می‌نالد و جبین بر خاک مذلت می‌مالد و می‌گوید:

اندر ره عشق حاصلی باید و نیست
در کوی امید ساحلی باید و نیست

گفتی که بصبر کار تو نیک شود
با صبر تو دانی که دلی باید و نیست
و آنچه مالک دینار قدّسَ اللّهُ روحَهُ گفت اَللّهُم اِذا اَدْخَلْتَنی الْجَنَّة وَ قُلْتَ رَضیتُ عَنکَ یا مالِکُ فَاجعلَنی تُراباً فَهِی الجَنَّةُ لِاَربابِها سر این معنی است.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:فصل ۴۴
گوهر بعدی:فصل ۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.