۲۲۹ بار خوانده شده

فصل ۴۴

هندوان چون در عشق بت کمالی یابند بر سر خود از خمیر کاسۀ بسازند و روغن نفط درو اندازندو اندام بدان چرب کنند و آتش در دست گیرند و خواهند که در مقابلۀ آن دیدۀ بی بینائی بت بمیرند چون دشمنان به تعظیم پرده از پیش جمال بت بردارند ایشان نظر بر آن جمال گمارند و آتش در نفط اندازند و بسیر خیال او عشقها می‌بازند و خوش می‌سوزند و میسازند و بزبان حال می‌گویند:

ای جان شکسته در میان آتش
سرمست درآ و باده عشق بکش

چون مست شدی تو با خیال معشوق
پروانه صفت رقص همی کن سرخوش
آنگه تمام بسوزند و دم نزنند خاکستر ایشان بردارند و از برای شفاء بیمار بکار دارند از آن اثرهای بوالعجب مشاهده کنند:

از سوزش عشق او اگر آب شوی
از خاک تو مردگان بسی زنده شوند
راحت عاشق از آن بود که معشوق آتش غیرت برافروزد و جان عاشق را در آن آتش بسوزد زیرا که داند که هر آتش که هست محرق است هرچه بدو دهند بسوزد مگر آتش غیرت که او جز خاشاک مغایرت نسوزد هر که این معنی بداند در عالم وحدت بار یابد درین معنی عزیزیگفته است:

آتش در زن ز کبریا در کویت
تاره نبرد هیچ فضولی سویت

وان روی نکو ز ما بپوش از مویت
زیرا که بما دریغ باشد رویت
و آنچه شبلی قَدّسَ اللّهُ روحَهُ در مناجات خود گفته: اَللّهُمَ احْشُرنی اَعْمی فَاِنَّکَ اَجَلُّ وَاعْظَمُ عِنْدی مِن اَنْ یَراکَ عَیْنی سرّاین معنی است.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:فصل ۴۳
گوهر بعدی:فصل ۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.