۱۸۳ بار خوانده شده

فصل ۶۹

ای برادر مقام فراق مقام انتظارست و درین راه چشم داشتن برای حصول معشوق در عالم خود شرکست او را چشم بر هم می‌باید نهاد و در خود طلب کرد و بیافت طرب کرد که او همیشه حاصل است و شبهت ازین اصل زایل است ای عزیز هستی او درنیستی تو جمال مینماید و نیستی درتو اصلی است و جوهری که تو باصل خود توانی بطبع باز شو تا همیشه واجد باشی. ای درویش تاب آفتاب قدم همیشه بر عدم تابنده است این ذرات وجود که بشهود او حاصلند سر از زوایۀ عدم برزده‌اند و ازو بقا یافته، عجب مکون ذرات بغروب آفتاب محقق می‌شود و ظهورشان بطلوع او اما این ذرات که تاب آفتاب شهود او از افق قدم تابنده است و لم یزل پاینده:

هِیَ الشَّمسُ اِلّا اَنَّ للشَّمسِ غَیبَةٌ
و هذا الذّی اَعنیهِ لَیْسَ یَغیبُ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:فصل ۶۸
گوهر بعدی:فصل ۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.